ایرانِ امروز؛ همزمان با اسرائیل متخاصم میجنگد و به مردمان سرزمینش در عید ولایت مهمانی میدهد، همزمان به اسرائیل متخاصم موشک شلیک میکند و شربت پخش میکند. اینجا، غدیر تنها نیست چون سایهسارِ ایمان و اقتدار مردمانش، هرگز از این سرزمین جدا نمیشود.
ره آورد اخبار: سکوت ناگهانی جای صوت شورانگیز علی علی مولا را گرفت. غرش پیروزمند موشکهای پدافند درِ آسمانِ ایران در برابر تجاوز صهیونیستها پیچید.
خواهرم مداحی موبایلش را قطع کرد تا صدای آسمان بهتر شنیده شود. گوشها میخواستند طنین اقتدار سربازان دلیر اسلام را بشنوند. نگاهم روی مهمانی کیلومتری غدیر گردش کرد؛ چهرههایی آرام و پرصلابت، انگار نه انگار که آسمان شهر درگیر نبردی نامرئی است. یکی از جوانان با بیتفاوتی گفت: «صدای ضدهواییه… چیز خاصی نیست»!
ساعاتی بعد، بر سر سفره ولیمه سادات نشسته بودیم. صدای غذاخوردن فضای گرم مهمانی را پر کرده بود. اما امسال، نواهای حماسی به این سمفونی غدیری اضافه شده است: غرش پدافند همچون رعدی خروشان، لرزش شیشهها که گویی زمین زیر پای دشمنان میلرزید و زمزمه ریزپرندههای ناشناس که هر یک قصهای از شجاعت دلیرمردان این سرزمین را روایت میکند.
و سپس، فریادِ غرور از میان مهمانی برخاست: «شمام شنیدین؟!» ایران، سرزمینی که آسمانش را میدان نبرد با عوعوی صهیونیست متخاصم کرده و مهمانانش را با شیرینی و شربت پذیرایی میکند!
حالا دیگر «شمام شنیدین؟» نه یک پرسش که فریاد غرورمان در جنگ با رژیم رو به نابودی اسرائیل شده است.
سفره غدیر را با خبر سقوط دومین F35 صهیونیستها به دست دلیرمردان سرزمین شیران در ایران جمع کردیم. تا ظرفها را شستیم، خبر دستگیری خلبانش هم رسید.
پسرم که شیرینی را با چای میخورد با شوخیِ پیروزمندانهای گفت: «ایران تنها کشوریست که F35 ندارد… ولی دو تا خلبانش را در اختیار دارد»
این است ایرانِ امروز؛ همزمان با اسرائیل متخاصم میجنگد و به مردمان سرزمینش در عید ولایت مهمانی میدهد، همزمان موشک پرتاب میکند و شربت پخش میکند. اینجا، غدیر تنها نیست چون سایهسارِ ایمان و اقتدار مردمانش، هرگز از این سرزمین جدا نمیشود.