ره آورد اخبار: در دل محلهی قدیمی حسنآباد، جایی که بوی نان تازهی بازارچه و سایهی کوچههای باریک نزدیک میدان نقش جهان در هم میپیچد، بقعهی امامزاده احمد قرار دارد؛ بنایی پر از تاریخهایی که بر سنگ، گچ، طلا و حتی استخوان آدمها حک شده است. این بنای مذهبی در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۱۴ به شماره ۲۳۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
کوچه باریک امامزاده احمد، با پیچ کوچکی از بازارچه حسنآباد گذشته و به سردر ساده و کمارتفاع بقعه میرسد. نور بر کاشیهای قدیمی و لاجوردی میلغزد و از لابهلای گلدانهای شمعدانی، بخار خاک نمخورده بالا میزند. وارد صحن که میشوی، شیر سنگی ایستاده در حیاط، جلوی در ورودی امامزاده به تو خوش آمد میگوید و آرامشت با زمزمهی دعای چند نفر در گوشهای از حیاط آمیخته میشود.
صدای گنجشکان و آبنمای وسط حیاط و گلدانهای نمناک صحن، نخستین تصویر در چشم زائری است که پا به حیاط امامزاده احمد میگذارد؛ جایی که گذشته و امروز درهم تنیدهاند.
سمت راست، گنبد کوچکی بر بالای اتاقی مکعبشکل قرار گرفته؛ گنبدی که از بیرون شاید بیادعا به نظر برسد، اما درونش با طلاکاریها و گچبریهای ظریف دوران صفوی و قاجاری نفس را در سینه حبس میکند. ضریح فلزی و چوبی، در میانه اتاق با رنگی آبی و سفید ایستاده است. گوشهها با مقرنسهای پنجضلعی ساخته شدهاند؛ طوری که فضا از مربع به دایرهای لطیف تبدیل شده و نور از شیشههای رنگی بر خطوط طلاکاری میافتد.
بالای ورودی بقعه، خطی خوانا نوشته است: «امامزاده احمد بن علی بن محمدباقر(ع)»، نسب او به حضرت علی بن محمدباقر(ع) میرسد و آرامگاه پدرش، در مشهد اردهال در کاشان قرار دارد.
روایات محلی و اسناد تاریخی میگویند بنای نخستین این مزار پیش از سال ۵۳۷ قمری وجود داشته و همان سال تجدید بنا شده است. همان سند، لوح سنگ سیاهی است که هنوز پشت پنجره مشبک، در سمت گذر بیرونی دیده میشود؛ سنگی سهمتری که خطوط کوفی آن ــ با آنکه از باد و باران فرسوده شده ــ هنوز تاریخ ۵۶۳ قمری را در خود نگه داشته است. گفتهاند این سنگ بخشی از غنایمی بوده که محمود غزنوی از سومنات هند به اصفهان آورده است.
صحن امامزاده با گلدانهای انبوه گل و باغچههای بزرگ و حوض آب احاطه شده؛ رنگها در آفتاب بعدازظهر برق میزنند و صدای آب از آبنما، میان هیاهوی بازار اطراف پژواکی لطیف پیدا میکند.
در ایوان غربی، سنگی عجیب روایت دیگری را زنده نگه داشته است: شتری که روزگاری به امامزاده احمد پناه آورده بود و مردم آن را نشانهای از تقدس گرفتند. کتیبه ــ تاریخدار به سال ۱۲۲۷ قمری ــ میگوید استاد ابراهیم، پناهنده شدن مکرر آن شتر را به فال نیک گرفت و آن را وقف بقعه کرد.

قبرستان سلطنتی شاهزادگان ساکن اصفهان
در ایوان صحن قبرهای شاعران و عرفای بزرگ جا گرفتهاند؛ از جمله همای شیرازی، میرزا ابوالقاسم طرب اصفهانی و جمعی از علما و هنرمندان. شعرها و کتیبههایشان از دورهای سخن میگوید که اصفهان مرکز جوشش شعر، عرفان و ادب بود.
در این گوشه از صحن امامزاده احمد، سرسلسله یک خاندان بزرگ از اهالی ادب و عرفان هم نشین خاک شده است. کاروانی که قافله سالار آن همای شیرازی است و بعد نوبت به طرب اصفهانی جلال همایی و دختر جلال همایی به نام ماهدخت بانو همایی میرسد. او نیز بر راه پدران رفته است. یکی از کارهایش تصحیح و انتشار آثار پدر میباشد.
همای شیرازی (رضا قلی خان معروف به میرزا محمدرضا همای شیرازی یکی از شاعران قرن سیزدهم هجری قمری)، میرزا ابوالقاسم طرب (میرزا ابوالقاسم محمد نصیر طرب اصفهانی فرزند میرزا محمدرضا همای شیرازی از شاعران و خطاطان و نقاشان سال ۱۲۷۶ – ۱۳۳۰ هجری قمری) و محمد علی جبل عاملی (دانشمند و مدرس مدرسه گلبهار).
مقبره های داخلی ایوان
در یکی از ایوانهای امامزاده که دارای گچ بری و نقاشی دیواری و ارسی اس سه سنگ قبر وجود دارد که شامل مهد علیا مادر ناصرالدین شاه است. دیگری همدم السلطنه یا همدم الملوک دختر امیر کبیر و همسر ظل السلطان است (عروس ناصرالدین شاه) و روی قبر دیگر نوشته شده ابوالفتح خان صارم الدوله داماد ناصرالدین شاه و همسر بانو عظمی ( دختر ناصرالدین شاه) است .
او نیز هم چون پدر شاعر بود و خط خوش مینوشت و از همه مهمتر فرزندی برومند چون جلال همایی از دامان او پرورش یافت بر سنگ مزار ساده ابوالقاسم طرب حک شده است «آرامگاه سخنگوی بزرگوار ایران ادیب فرزانه و نکته سنج یگانه درخشنده گهر بحر معانی، ابوالقاسم طرب بن همای شیرازی اصفهانی وفاتش به سال قمری ۱۳۳۰ ماده تاریخش طرب افسوس کز این انجمن رفت. استاد جلال همایی که خود از مفاخر بزرگ این شهر است و در تخت فولاد به خاک رفته یادآور می شود که خانه طرب اصفهانی اطراف دروازه حسن آباد بود.
سنگ قبرها همه مرمر یک پارچه هستند. اینجا قبرستان سلطنتی شاهزادگان ساکن اصفهان است.
در این اتاق ارسیدار که اکنون درب آن بسته است و خادم امامزاده خودسرانه اجازه بازدید از آن را نمیدهد، پنج سنگقبر قرار دارد: مهدعلیا مادر ناصرالدینشاه، همدمالسلطنه ــ دختر امیرکبیر و همسر ظلالسلطان ــ، ابوالفتحخان صارمالدوله داماد ناصرالدینشاه و دو قبر دیگر که زیر فرش پنهان شدهاند. فضای اتاق، با آینهکاریها و نقاشیهای دیواری، حس یک تاریخ خانوادگی سلطنتی را منتقل میکند؛ گویی اینجا تکهای فراموششده از دربار قاجار است.
سنگ قبر کوچکی که در آستانه این اتاق قرار دارد و قدمت این قبرستان سلطنتی را بسیار پیشتر میبرد سنگ قبر پری خانم، دختر الله وردی خان معروف، سردار شاه عباس و بانی پل سی و سه پل است که در سال ۱۱۴۴ بدرود حیات گفته است.

محمدعلی شاهعلی، رئیس پیشین هیئت امنای امامزاده احمد، مردی که بیستوچهار سال از عمرش را پای امامزاده احمد گذاشته از سالهایی میگوید که بقعه امامزاده احمد تنها مانده و با وجودی که این امامزاده زیر نظر اداره میراثفرهنگی و گردشگری و اداره اوقاف و امور خیریه بوده است ولی تا این ساعت ریالی برای بازسازی این امامزاده پرداخت نکردهاند.
او میگوید: اگر کسی تاریخ این مکان را ورق بزند، در همین اتاق کوچک، ردی از شاهزادگان قاجار، سرداران جنگ، ادیبان و حتی یک سردار روسی خواهد یافت؛کسی که ماجرای دفنش در اینجا هنوز هم در پردهای از ابهام است.
سرپرست دفتر نمایندگی کیهان در اصفهان از سنگ قبر خسروخان قشقایی، شهید مشروطه میگوید که به خاطر ارزشمند و نفیس بودنش جابجا شده و به داخل شیشه منتقل شده یا از قبر سربازی دیگر از دوران مشروطیت.
شاه علی اضافه میکند: در زیر شیر سنگی امامزاده، قبر یک دلاوری است که در جنگ ایران و انگلیس حضور داشته و شبانه به صورت مخفیانه و نامردی او را به قتل میرسانند و او اینجا دفن شده است.
سنگ نفیس سومنات این امامزاده در بحبوحه انقلاب دزدیده شد و ردش را در آگاهی تهران دنبال کردند.
شاهعلی توضیح میدهد: بعضی از قبرها زیر فرش پنهاناند؛ سنگهایی نفیس دارند که تنها در زمان تعمیرات دیده میشدند و امروز به دلیل نبود هیات امنا و حکومت خادم بر این امامزاده، دسترسی به آنها تقریباً ناممکن شده است.
رییس پیشین هیات امنای امامزاده احمد ادامه میدهد: اداره اوقاف و امور خیریه هر چند ماه یک بار با هماهنگی هیئت امنا ضریح را از نذورات تخلیه میکند و رسید آن را پرداخت میکند و ۴۰ درصد از نذورات داخل ضریح را برداشته و ۶۰ درصد باقیمانده را برای هزینه کردن در بخش عمرانی، فرهنگی و جاری امامزاده در اختیار هیئت امنای امامزاده قرار میدهند.
بهگفته او، مردم محله همیشه نسبت به این امامزاده ارادت داشتهاند؛ گاهی آنقدر که حتی شهیدی را به خواست خودشان در جیاط امامزاده دفن کردند تا نشانهای از ارادت و پیوند محله باقی بماند.
همچنین یک آیت الله فقیه به درخواست مردم محل به صورت رایگان در امامزاده دفن شد و یک فرد دیگر که قبلاً سند قبر را خریده بود و پس از فوت در ایوان قسمت زنانه دفن شده است و در مجموع ۲۸ قبر در این امامزاده وجود دارد.
اما روایت شاه علی فقط تاریخ نیست؛ درد هم در آن رسوخ کرده است. وقتی از او درباره وضعیت بازسازی میپرسم،لبخند تلخی روی گوشه لبش مینشیند و میگوید: در گذشته برای بازسازی بقعه، طرحی جامع تهیه شد؛ طرحی که میراث فرهنگی و گردشگری، اداره اوقاف و امور خیریه، شهرداری منطقه ۳ و هیئت امنا امضا کردند ولی از میان همه، تنها شهرداری منطقه ۳ بود که سهم ۵ میلیون تومانی خود را پرداخت.
میراث فرهنگی و گردشگری، اداره اوقاف و امور خیریه با وجود وعدههای مکرر نه تنها کمکی نکردند بلکه حتی تعهد جزئی خود که ۱۰ میلیون تومان بود را نیز عملی نکردند و دو نهاد اصلی، یعنی میراث فرهنگی و گردشگری، اداره اوقاف و امور خیریه، تا امروز قدمی جدی برنداشتهاند.
به گفته او، درآمد امامزاده تنها از نذورات ضریح تأمین میشود و این مبلغ نه توان ساماندهی بنا را دارد و نه پاسخگوی هزینههای جاری امامزاده است. بازاریان و اهالی محل نیز، برخلاف انتظار، در سالهای اخیر مشارکت چشمگیری نداشتهاند.
موریانههایی که مثل آتش به جان بنا افتادهاند
یکی از مهمترین مشکلاتی که شاه علی به آن اشاره میکند هجوم موریانهها به بقعه امامزاده احمد است.
شاهعلی از جاهایی یاد میکند که سالهاست درگیر یک دشمن خاموش است: موریانه و میگوید چندین بار سمپاشی شده اما آن موجودات بیصدا هر بار از گوشهای دیگر سر درآوردهاند؛ آنقدر که حتی بخشی از چوبهای بالای ضریح را خوردهاند و با وجودی که از اداره میراث فرهنگی و گردشگری و اداره اوقاف در این خصوص تقاضای همکاری شده ولی تاکنون اقدامی عملیاتی صورت ندادهاند.
موریانهها نفوذ کردهاند و ماندهاند و اگر کاری انجام نشود، دیگر تهدید اصلی بقعه امامزاده نه زمان است نه فرسودگی؛ این آفت کوچک اما ویرانگر است. آفتی که حتی به چوبهای اطراف ضریح رسیده و آن را خوردهاند و با وجود سمپاشیهای متعدد، به دلیل نبود نظارت تخصصی و حمایت نهادهای مرتبط، هنوز رفع نشده است.

سرقت شبانه از ضریح امامزاده احمد
رئیس پیشین هیئت امنای امامزاده احمد همچنین از حادثهای تلخ یاد میکند: سرقت شبانه نذورات ضریح امامزاده، اتفاقی عجیب که دزد، همان خادم امامزاده بود؛ کسی که باید امین و نگهبان صحن میبود. متاسفانه اداره پلیس آگاهی نیز این سرقت را سرقت خرد اعلام کرد و پرونده بسته شد.
شاه علی اضافه میکند: اکنون با انحلال هیئت امنا، تمام امور امامزاده به دست خادم افتاده که بهصورت سلیقهای عمل میکند بهگونهای که حتی بازدید از قبرهای تاریخی را هم محدود کرده و گردشگران و زائران را از دیدن گنجینههای پنهان این بقعه محروم ساخته است.
سنگ سومنات؛ گمشدهای که از اصفهان تا خارج از مرز رفت
شاه علی در پایان روایتش با حسرت به یادگارهای گمشده بقعه اشاره میکند: سنگ نفیس سومنات که نمونهاش امروز در کوچه و زیر ارسی قابل مشاهده است در روزهای آشوب انقلاب ربوده شد و گفته میشود به خارج از کشور منتقل شده است. پرونده در آگاهی تهران تشکیل شد، اما نتیجه هیچگاه روشن نشد.
بقعه امامزاده احمد با تمام گچبریها، کتیبهها، شکوه صفوی و آشفتگیهای امروزش همچنان در قلب اصفهان زنده است؛ امامزاده احمد با همه زخمها، زیباییها، روایتها و رازهایی که میان گنبد کوچک و سنگهای هزارسالهاش نهفته دارد؛ هم تاریخ را روایت میکند و هم زندگی روزمره مردم و هم رنج بی فریادرسی را…
